تربیت صحیح
یزید بن معاویه بعد از پدرش فقط سه سال حكومت كرد و در هر سالی هم مرتكب فاجعهای بزرگ شد؛ سال اول، سید الشهداء ـ علیه السّلام ـ و یارانش را به شهادت رسانید. سال دوم، مردم مدینه را قتل عام نمود و جوی خون به راه انداخت و در سال آخر حكومتش هم، خانهی خدا را به آتش كشید
پس از مرگ یزید، عدهای از درباریان به امید ادامهی حكومت یزید، دور پسرش را گرفتند و گفتند تو باید جانشین پدر شوی و او نیز پذیرفت. قرار شد همهی مردم، در مسجد جمع شوند تا سخنان حاكم جدید را بشنوند. بعد از اجتماع مردم، حاكم جدید مسلمانان یعنی پسر یزید به مسجد آمد و بر بالای منبر رفته و بعد از حمد و ثنای خداوند بر خلاف انتظار حاضران نسبت به پدرش یزید و جدّش معاویه اعتراض كرد و حكومت را حق علی و امام حسن و امام حسین دانست و گفت: «اینك حكومت، حق امام علی ابن الحسین ـ علیه السّلام ـ است و من نمیتوانم بار این مسئولیت را تحمل كنم و حق مسلم اولاد پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را غصب نمایم
همهمه در میان جمعیت پیچید و مادرش از میان مجلس زبان به اعتراض گشود و گفت: «ای كاش! لكهی خونی بودی و به دنیا نمیآمدی تا من چنین روزی را نمیدیدم
او گفت: «آری، ای كاش! به دنیا نمیآمدم تا پسر پدری چون یزید باشم
سپس از منبر پایین آمد و به سوی خانهاش رفت و از همه دوری جست و آن قدر غصه خورد تا در سن 23 سالگی مرد
بعد از تحقیق و بررسی دریافتند كه تربیت صحیح یك معلم صالح، او را این چنین تحت تأثیر قرار داده كه به خاطر خدا از همه چیز بگذرد